داستان یک زن کچل



 

شکاکی یک زن

 
 
 
 

مرد تازه به خانه رسیده بود و هنوز پیراهن از تن خارج نکرده بود

که با صدای جیغ و کوبیده شدن کت و شلوارش به صورت اش هاج و واج همسرش را نگاه میکرد که با

گریه میگفت :

این چیه ؟ ها نا مرد ! این چیه ؟ یه تار موی بلوند بلند ! روی کت تو بود !

من همیشه میدونستم که تو یه زن مو بلند بلوند رو به من ترجیح میدی !!

به هر قائله اون روز گذشت و روز بعد …….



مرد پیش از بازگشت به خانه ، به خشکشویی محل رفت با پرداخت انعام اضافه دستور داد کت ش را به

خوبی پرس بزنند و حتی بخار بدهند و مجدد برس بزنند و به او اطمینان دهند که حتی یک سبیل مرد

هم روی کت او نیست !! و سپس عازم خانه شد ….

مرد تازه به خانه رسیده بود و به آرامی و اطمینان با لبخند پیروزمندانه پیراهن از تن خارج میکرد

که با صدای جیغ و کوبیده شدن کت و شلوارش به صورت اش هاج و واج همسرش را نگاه میکرد که با

گریه میگفت :

بی صفت پست ! هرزه نامرد ! این یعنی چی ؟! من هیچوقت فکرش رو هم نمیکردم که تو یه زن کچل رو

به من ترجیح بدی …


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, | 6:28 PM | نویسنده : Ali |